جدول جو
جدول جو

معنی پرش کردن - جستجوی لغت در جدول جو

پرش کردن
للقفز
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
پرش کردن
Buck, Jump
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پرش کردن
sauter
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پرش کردن
跳ぶ , ジャンプする
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پرش کردن
springen
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
پرش کردن
стрибати
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پرش کردن
skakać
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
پرش کردن
跳跃
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به چینی
پرش کردن
saltar, pular
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پرش کردن
saltare
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پرش کردن
saltar
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پرش کردن
springen
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
پرش کردن
뛰다 , 점프하다
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
پرش کردن
กระโดด , กระโดด
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
پرش کردن
melompat
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پرش کردن
कूदना , कूदना
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به هندی
پرش کردن
לקפוץ , לקפוץ
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به عبری
پرش کردن
چھلانگ لگانا , چھلانگ لگانا
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به اردو
پرش کردن
লাফানো
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
پرش کردن
kuruka
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پرش کردن
прыгать
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به روسی
پرش کردن
zıplamak
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرچ کردن
تصویر پرچ کردن
کوبیدن و پهن کردن سر میخ که از یک طرف تخته یا چیز دیگر بیرون آمده باشد، پرچیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرت کردن
تصویر پرت کردن
دور افکندن، انداختن کسی یا چیزی از بالا به پایین یا از جایی به جای دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پخش کردن
تصویر پخش کردن
پهن کردن، پراکنده کردن، توزیع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرش کردن
تصویر فرش کردن
گستردن فرش بر زمین، گستردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
غریدن، بانگ مهیب برآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوش کردن
تصویر پوش کردن
پنهان کردن، ذخیره نهادن
فرهنگ فارسی عمید
بجلو انداختنراندن بجانب مقابل (مثل راندن مواشی و دواب وامتعه و غیره) : هر چه در هندوستان پیل مصاف آرای بود پیش کردی و در آوردی بدشت شابهار. (فرخی) -2 چهار چوب پیوست جانب خارجی در یک لتی بهم آوردن دو لنگه در بستن فراز کردن: (لیث)، . . بمسجد آدینه شد و
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوش کردن
تصویر پوش کردن
پنهان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریش کردن
تصویر پریش کردن
پریشان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسش کردن
تصویر پرسش کردن
سوال کردن پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرت کردن
تصویر پرت کردن
حواس کسی را مختلط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
فرو بردن میخ در چیزی و سر آنرا با چکش و مانند آن کوبیدن و پهن کردن محکم کردن چیزی در چیزی مانند میخی که در تخته زنند و دنباله آنرا از جانب دیگر خم دهند و محکم کنند
فرهنگ لغت هوشیار